معرفی رمان:
رمان برام یه قصه بگو _ نغمه با وجود بیستوپنج سال سن، شکستهای متعددی را در زندگیاش تجربه کرده است. از عشق گرفته تا ازدواج… از زندگی مشترک تا مادر بودن و حالا که تصمیم دارد دست از تلاش بردارد؛ روزگار از نو تاس میریزد تا برایش قصهی تازهای بگوید. تاسهای روزگار قل میخورند و به جوانی میرسند که بلد است غروبهای زندگی را کنار نغمه تاب بیاورد و حضور عجیب و غیرمنتظرهاش داستان زندگی نغمه را شیرین میکند.
رمان برام یه قصه بگو
قسمتی از رمان:
به قصد صحبت با آقاجان تا پشت در اتاقش آمده بودم. قصد در زدن داشتم اما صدای نریمان مانع شد. نمیخواستم گوش بایستم ولی با صدای نریمان چه میکردم؟ دستم را بالا بردم که در بزنم ولی «نمیخوامش آقاجون.» نریمان در همان حالت متوقفم کرد.
– آقاجون من یکیدیگه رو دوست دارم. نغمه رو نمیخوام؛ نغمه خوب و بدش برای من فرقی نمیکنه. نمیگم مثل خواهرم میمونه ولی نمیخوامش، دلم پیش یکیدیگهس. هم دانشگاهیم نیست ولی بیشتر وقتها میاد دانشگاه ما؛ اون هم من رو میخواد. چرا میخواید مجبورم کنید با نغمه ازدواج کنم؟ دختر خوبیه؛ منم نگیرمش، مطمئنم یکی دیگه باهاش ازدواج میکنه.
و صدای عصای آقاجان به گوشم رسید، همیشه وقتی قصد داشت حجتی را تمام کند، عصایش را محکم بر زمین میکوبید:
– دیگه ادامه نده نریمان! اگر خودت هم نغمه رو بخوای، از این به بعد من بهت اجازه نمیدم. دلت پی هرکسی که هست، بگو بریم خواستگاریش، خودم با یوسف و حجت صحبت میکنم.
بعد از این همه سال عاشقی، زیر و بمهای نریمان را خوب میشناختم؛ از صدایش ذوق میچکید، وقتیکه گفت: «باورم نمیشه آقاجون! باورم نمیشه که انقدر زود موافقت کردید.»
وَ شاید صدای بعدی، صدایی شبیه بوسیدن گونه یا دست آقاجان بود.
– تو این خونه صد سال سیاه به کسیکه میگه منم نگیرمش، یکی دیگه میگیرتش، دختر نمیدیم، برو به مادرت بگو برای خواستگاری آماده بشه، الهی که خوشبخت بشی!
انتشار رایگان رمان در هر مکانی پیگرد قانونی دارد، از نظر اخلاقی نیز کار صحیحی نمیباشد.
عیارسنج رمان در قسمت دانلود برای آشنایی بیشتر شما درج شده است
قیمت این رمان باتخفیف عیدانه ۵۵.۰۰۰ تومان میباشد.
لینک خرید نسخه کامل رمان عاشقانه برام یه قصه بگو: