معرفی رمان:
دانلود رمان پرواز کردن بال می خواهد _ پرستو با فرارش سختیها را نیز به جان میخرد، امّا کاسهیِ صبر هم پیمانهیِ خودش را دارد و روزی میرسد که پر شود! حال چیزی تا آن روز نمانده. سَمیر و پرستو نیمهیِ پر لیوان را میبینند، امان از آن نیمهیِ خالی که کار دستشان میدهد!
دانلود رمان پرواز کردن بال می خواهد
قسمتی از رمان:
هنوز هم از پرت کردنِ دسته گل رز سفیدم پشیمانم. پرت کردن دسته گل برایِ هرکس که در هوا گرفتش، چه رسم مسخرهای! پول گل را عروس و داماد میدهند، خاطرههایِ شبِ رویاییشان را با آن گل میسازند و در آخر دسته گل از آنِ کس دیگری میشود تا بلکه بختش باز شود، انگار پول و خاطرههایمان را از سر راه آوردهایم!
یاد آن دل و قلوه دادنها به خیر! آن قولهای شیرین، حرفهای کلیشهای و خندههای از سر خوشی. شاید باید همانجا که گفت: با من بیا پرستو، به مولی قسم دنیا رو به پات میریزم.
میفهمیدم یک جا کار میلنگد، شاید همانجا باید چادرم را جلو میکشیدم و عوضِ سرخ شدن با همان نفسهای تکه پارهام میدویدم.
سرم سنگینی میکرد، رمان عاشقانه آنقدر از حرفها و خاطرات پر شده بود که تاب سنگینیاش را نداشتم. موهایم را که دورم ریخته بودم، با سر انگشت نوازش میکنم. همین دقایقی پیش او با موهایم بازی میکرد؛ چقدر این دقیقهها برای گذشتن عجله داشتند!
صداها در سرم میپیچد. چقدر بلند میخندیدند که با وجود صدایِ آهنگ نوای خندهشان را میشنیدم. هندزفری را از گوشم خارج میکنم و موبایلم را همانجا در میانهی فیلمی که به تلخی خاطره ساخته بود خاموش میکنم. این نفسهای عمیق چه میکردند با آدم. یکی که نه؛ امّا با چندتایشان آتشِ درونت خاموش و دل ناآرامت آرام میگیرد.
پیشنهاد میشود