دانلود رمان سودازده ⭐️

خلاصه:

دانلود رمان سودازده در ساعت دوازده ظهر یک جمعه ی تابستانی، وقتی لب حوض نشسته بود و با شمعدانی هایی که دور تا دور آن چیده شده بودند مشغول بود، در خانه به صدا در آمد. حدس زد خودشان باشند. دم عمیقی گرفت و مثل همیشه سعی کرد بر خود مسلط باشد. هدایت الله خان گفته بود به زودی می

آیند، اما روز و زمانش را مشخص نکرده بود. از جایش بلند شد

و به کندی، به سمت در حرکت کرد. پشت در که رسید، نفس تازه ای گرفت

، باید مثل یک خانم رفتار می کرد، همان طور که هدایت الله خان

خواسته بود. باید نشان می داد دختر هدایت الله خان ملک زاده است.

در را که باز کرد، با چهار نفر که مقابلش ایستاده بودند

و منتظر نگاهش می کردند، رو به رو شد. اشرف را خیلی زود

تشخیص داد و به این فکر فرو رفت که با وجود داشتن سه

دختر چه قدر خوب و خوش بر و رو مانده. چادرش را جلوی

صورتش گرفته بود و منتظر حرفی از سوی او بود!

دانلود رمان سودازده

دانلود رمان سودازده

 

– سلام! بفرمایید داخل.دانلود رمان سودازده

راه را برایشان باز کرد. اشرف از همان زیر چادر جواب

سلامش را داد و جلوتر از دختران وارد شد. سه دختر هم

هر یک با چمدان هایی در دست رمان جدید  به داخل قدم رنجه نمودند.

برخلاف مادر، چادر سرشان نبود و روسری های گل گلی

به سر داشتند و دو تایشان، خیلی با هم پچ پچ می کردند

و برای او چشم و ابرو می آمدند! آن یکی اما با مهربانی

با او دست داد و سلام احوال پرسی کرد و خود را عاطفه معرفی کرد.

اشرف همانطور که از کنار حوض رد می شد پرسید:

– هدایت الله خان خونه نیستن؟

وفا در حالیکه به داخل خانه دعوتشان می کرد، گفت:

– نه، الانا دیگه باید پیداشون بشه. بفرمایید داخل!

پیشنهاد میشود

دانلود رمان عشق تدریجی

رمان درد دیرینه ی عشق | Dnya20

رمان خل و چل ها هم عاشق میشوند | Arshido.AB

4.3/5 - (3 امتیاز)

منتشر شده توسط :REZA_M در 2234 روز پیش

بازدید :4370 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

نام رمان:سودازَده

نویسنده

نویسنده:فرناز رمضان نیا

ژانر

موضوع:اجتماعی ، عاشقانه

طراح

طراح:Lady Green

تعداد صفحات

تعداد صفحات:324



دیدگاه خود را بنویسید . تعداد نظرات : ( 3 )


  1. کیمیا گفت:

    سلام
    نویسنده ی عزیز:با مطالعه ی رمان شما زیباترین حس ها را تجربه کردم و شاید در لغت نگجند تمامی حس هایی که رمان شما در من بیدار کرد و ثبت شد در لایه های ذهنم،که تمامی آن مرهون قلم زیبای شماست با جانمایه عشق در پس پرده ی ذهنی ورزیده،به شما تبریک و آفرین می گویم برای چنین ذهن خلاق و قلم گیرا و احساساتی ملموس

  2. Sadaf.aa گفت:

    یکی از قشنگترین رمان هایی ک خوندم بود خیلی خووب بود

  3. Maryam گفت:

    اگه بخوام تمام رمان ها رو به سه دسته عالی ،متوسط و ضعیف دسته بندی کنم از نظر من این رمان جز دسته متوسط محسوب میشد،ممنون از نویسنده و وب سایت خوبتون

افزودن نظر