مقدمه: مجموعه دلنوشته‌ سکوت ناهنجار _ سکوت می‌کنم، نه از روی رضایت بلکه می‌ترسم از این که سکوتم شکسته شود. سکوتی که حالا زخم‌های عمیقی بر روی قلبم به جای گذاشته است. و تلنباری از دردها را روی شانه‌هایم رها کرده است.​   مجموعه دلنوشته‌ سکوت ناهنجار   قسمتی از دلنوشته: سکوت حرف‌هایم را خواهم شکست. زمانی که بتوانم، مرهمی روی زخم‌هایم بگذارم، تا از درد آن‌ها کاسته شود. تا آتش‌فشانی نباشم که بر رویت فوران خواهد کرد و تو را نابود خواهد ساخت. *** سکوت گاهی نه به خاطر درد است، نه از روی عشق. گاهی سکوت یعنی، حرف‌هایم را از چشم‌هایم بخوان. همان حرف‌هایی را، که مخاطبش تو هستی. همان حرف‌هایی که به زبان آوردنش برایم سخت است ولی؛ ثابت کردنش برایم آسان‌تر از آن است که فکر کنی! *** سکوت از بدترین دردهای دنیاست؛ می‌دانی ...

  • مجموعه دلنوشته‌ سکوت ناهنجار
  • مریم نجفی
  • ستاره سیاه
  • تعداد صفحات : 23
  • عاشقانه
  • بازدید: 127
ادامه و دانلود

معرفی رمان: رمان اوین _ در فضای خفقان‌آور زندان، شیدا، دختری که بی‌گناهی‌اش مانند سایه‌ای لرزان او را دنبال می‌کند، به اتهام قتلی که ادعا می‌کند مرتکب نشده، دربند است. در این جای غریب، او با چهره‌هایی آشنا می‌شود که هر یک زخم‌هایی عمیق و رازهایی سنگین به همراه دارند؛ افسانه، مهناز، و پری، زنانی که زنجیر سرنوشت، بی‌رحمانه آنها را در این مکان تاریک کنار هم آورده است. در این تلاقی خاموش و خاکستری، شیدا همواره به یاد خانواده‌ای است که در بیرون از این دیوارهای سرد، برایش دست‌نیافتنی‌تر از همیشه‌اند. روزها و شب‌ها در مهی سنگین می‌گذرند؛ او در میان سایه‌ها و نجواهای خاموش هم‌بندی‌هایش، با چالش‌هایی روبه‌رو می‌شود که هر بار او را بیشتر درگیر واقعیتی تلخ و ...

  • اوین
  • هاجر قیطانی فرد
  • پریسا.آر
  • تعداد صفحات : 346
  • عاشقانه / تراژدی / پلیسی
  • بازدید: 427
ادامه و دانلود

معرفی رمان: رمان قفس چکاوک _ او دختری زيبا از ديار روستا بود...ساده و بی‌آلايش...صدايش می‌زدند پرنده... نامش چکاوک بود... او بعد از فوت پدر و مادرش در راه مشهد، به دست عموی معتاد خود اسير می‌شود. منوچهر عمويش برای جور کردن پول موادش تاروپود و روح دخترک را به حراج می‌گذارد. تا اينکه ارباب جوان روستا، برای انتقامی ديرينه از برادر چکاوک، با دادن مقداری طلا به منوچهر چکاوک را می‌خرد...آيا اين راه نجاتی برای دخترک قصه است؟ يا عذابی سخت؟ دخترک درد و رنج های زيادی در اين راه متحمل وبرده‌ی ارباب هامون بزرگ می‌شود غافل از اينکه روزی چکاوک بدجور دل ارباب هامون را به تاراج قلبش می‌برد و... .   رمان قفس چکاوک     قسمتی از رمان: با قدم‌های کوچک هم قدمش شدم. خانه‌مان ...

  • قفس چکاوک
  • زهرا خزائی
  • ستاره سیاه
  • تعداد صفحات : 731
  • عاشقانه / همخونه‌ای
  • بازدید: 9719
ادامه و دانلود

معرفی رمان: رمان زوال مرگ _ (دومین جلد از مجموعه رمان سمبل تاریکی) تلاش برای تصاحب. یکی به دنبال جسم است و دیگری روح را طلب می‌کند! بینابین این حجم از روزمرگی جریاناتی رخ می‌دهد که قربانی‌ای جدید متولد می‌شود. قربانی‌ای که متوجه اتفاقاتی مخوف در پشت پرده آرام شهر می‌شود؛ گورهایی که در قبرستان شهر به طرز مشکوکی خالی شده‌اند!   رمان زوال مرگ     جلد اول مچموعه رمان سمبل تاریکی جلد اول     قسمتی از داستان: دست سرد و استخوانی‌ام را روی شیشه مرطوب و خنک گذاشتم. بارانی که با شدت می‌بارید، گرمای تابستانی را از بین برده بود. قطرات باران روی شیشه سر می‌خوردند. به نظر می‌رسید پنجره تمام شیشه‌ای نیز به حالم اشک می‌ریزد. پنجره بزرگ و سراسری بود، می‌توانستم شهر را در زیر پاهایم تماشا ...

  • زوال مرگ
  • آلباتروس
  • فاطمه اسدیان
  • تعداد صفحات : 666
  • ترسناک / فانتزی
  • بازدید: 2041
ادامه و دانلود

معرفی رمان: رمان تا تلافی _ شقایق به شدت از ازدواج با احسان ناراضیه و دوستش، گیتا، سعی می‌کنه تا کمکش کنه و به‌دنبال مدرکیه تا این مردِ به ظاهر آشنا رو از زندگی شقایق دور کنه. بعدها متوجه میشه احسان نیک‌نام دچار اختلال روانیه و همین بهونه‌ای میشه تا احسان رو لو بده و اون رو به تیمارستان ببرن؛ ولی احسان با فرار از اونجا در پی انتقام از گیتا میفته.   رمان تا تلافی   قسمتی از رمان: دستم رو دور شونه‌های شبنم حلقه کردم و با ناراحتی گفتم: - شبنمی! عزیزم، گریه نکن دیگه! همه‌ چی درست میشه. شبنم با هق‌‌هق گفت: - چی‌چی درست میشه گیتا؟ ندیدی کارت کوفتی رو؟ دارن به زور من رو به اون عقاب وصل می‌کنن. خدا! من نمی‌خوام زنش بشم! ماهک ...

  • تا تلافی
  • آلباتروس
  • هالف
  • تعداد صفحات : 180
  • عاشقانه / اجتماعی
  • بازدید: 5697
ادامه و دانلود

مقدمه: مجموعه دلنوشته‌ اجبار بر ایثار _ گاهی گاه‌ها، ما مجبور به انجام کارهایی هستیم که ممکن است به بهای جان فرجام پذیرد‌. نبرد از آن دسته کارهایی‌ست که ما مجبوریم به انجامش! دل که مجوز نمی‌دهد بماند، بلکه با منطق عقل هم جور نمی‌شود! ما چو ماهیِ سرخ‌ رنگ عیدی هستیم که اجبارش می‌کنند در تُنگِ کوچک حبس شود و پیکار می‌کنیم برای رفتن به دریا! ما در این ُتنگ می‌جنگیم تا رها شویم. گاه، تقلا‌های ما بی‌بهره است و برنده‌ی بازی، جبر است! ما به اجبار می‌جنگیم، خسته می‌شویم، اما مجبوریم، مجبور…!   مجموعه دلنوشته‌ اجبار بر ایثار   قسمتی از دلنوشته: بسیاری از جوانانی که در جنگ خود را فدای کشورِ خویش کردند، آرزوهای بسیار داشتند. هنگامی که جان از بدن‌شان رقصان به آسمان می‌رفت؛ ...

  • مجموعه دلنوشته‌ اجبار بر ایثار
  • مهشید شکیبائی
  • ریحانه ن‌ف
  • تعداد صفحات : 17
  • اجتماعی
  • بازدید: 992
ادامه و دانلود

معرفی رمان: رمان کارد به استخوان می رسد _ «جرأت ندارند که بگویند؛ ولیکن تا کارد به استخوان می‌رسد، لب‌ها را می‌گشایند.» پنهان‌کاری‌هایی زندگی زُلفا را تحت‌الشعاع قرار داده است. با پیدا شدن سوم شخصی مرموز و کینه‌های کهنه‌اش، روزمرگی‌های آرام زلفا کم‌کم رنگ می‌بازند. بوم شوم مرگ، در حوالی عزیزانش کمین می‌کند و او برای حفاظت از آن‌ها مجبور به کنکاش گذشته‌ای می‌شود که مادرش از بازگو کردن آن هراس داشت. و در این بین، همه چیز از آشنایی با مردی شروع می‌شود که زندگی‌اش به طور عجیبی با گذشته‌ی زلفا، گره خورده است... .   رمان کارد به استخوان می رسد   قسمتی از رمان: اولین بار، سقوط را از پله‌های خانه‌ی پدری‌ام، تجربه کردم. درد داشت؛ اما خوبی‌اش این بود که فهمیدم چیزی به نام ...

  • کارد به استخوان می رسد
  • مبینا قریشی
  • فاخته
  • تعداد صفحات : 1257
  • عاشقانه / درام
  • بازدید: 34125
ادامه و دانلود

معرفی رمان: رمان هزار و یک بوم _ سایه نقاش از اوان کودکی در رویای عاشقانه و لطیفش عاشق سهراب‌ست، مردی پر از جذابیت‌های خطرناک؛ اما دیری نمی‌گذرد که سایه با دیدن کابوس‌های از گذشته تلخش، پرده از حقایق گذشته کنار می‌رود. در این میان که در گرداب حقیقت و کتمان دست و پنجه نرم می‌کند، عاشقی از دیار زهر و کینه دریچه دیگری از عشق را برایش باز می‌کند. در نهایت دختر جوان سردرگم در کارناوال تاریکی به جستجوی حقیقت و عشق می‌پردازد. رمان هزار و یک بوم   قسمتی از رمان: آب استخر سردِ سرد چون یخچال بود. دست و پایم از کرختی آب سنگین و بی‌حس شده، هرچه در آب تقلا می‌کردم، دستان سفید اشباح مرا با قدرت تمام به پایین می‌کشاندند. به دنبال جرعه‌ای ...

  • هزار و یک بوم
  • طیبه حیدرزاده و فاطمه شیرشاهی
  • زهرا.د
  • تعداد صفحات : 459
  • عاشقانه / اجتماعی / جنایی
  • بازدید: 6592
ادامه و دانلود

مقدمه: مجموعه دلنوشته‌ های نازاد بدون مازاد _ از دل نور خیره‌کننده‌ای به آغوشم فرود آمدی و جسم و جانم را باز نفس بخشیدی! دوگوی براق و خیره کننده‌ات که با دو چشمانم برخورد کرد هم‌ چون صاعقه‌ای پر برکت تمام زندگی‌ام را سبز کرد. دستم را در گیسوان نرم و مخملی‌ات نوازش می‌دهم و هر دو از مهر هم لبریز می‌شویم. من برای تو می‌نویسم و نغمه‌هایم را برایت سر می‌دهم و تو همانی که برای همه‌شان سرشار از ذوقی دل چسب می‌شوی. حالا که تصمیم گرفتم برای تویی که از وجود خودم هستی بنویسم. و تمام آن چه را که بر من گذشت و می‌گذرد را برایت شرح دهم حس بهتری دارم؛ چون بی‌شک تو مثل بقیه نیستی و ...

  • مجموعه دلنوشته‌ های نازاد بدون مازاد
  • نرگس برزن
  • زهرا.د
  • تعداد صفحات : 22
  • عاشقانه
  • بازدید: 2694
ادامه و دانلود

معرفی داستان: داستان کوتاه نیمه ی سیاه _ قهرمان این داستان منم؛ فاطمه شکیبا. در یک روز پاییزی هنگام برگشت به خانه، در میان اعتصاب و آشوب و ناامنی، با یک تهدید خطرناک مواجه می‌شوم؛ طغیان خودم علیه خودم. حادثه‌ای غیرممکن که حالا ممکن شده است؛ انگار هر آنچه بر کاغذ خلق شده، جان گرفته و به دنیای واقعی راه پیدا کرده است. در میان اعتراض‌ها، کسی حواسش به خطری که من و دوستان نویسنده‌ام با آن مواجهیم نیست. وقتش رسیده تا با نیمه‌ی تاریک خودم مواجه شوم... .   داستان کوتاه نیمه ی سیاه   قسمتی از داستان: هوا سرد است و من لباس گرم نپوشیده‌ام. از در آزمایشگاه مهدیه که بیرون می‌آیم، سوز هوای آبان دور بدنم می‌پیچد. خیابان احمدآباد هوا ابری‌ست؛ همان مدلی ...

  • داستان کوتاه نیمه ی سیاه
  • فاطمه شکیبا
  • فاخته
  • تعداد صفحات : 108
  • اجتماعی / رئالیسم جادویی
  • بازدید: 2794
ادامه و دانلود