دانلود رمان دختر افغان ⭐️

خلاصه:

دانلود رمان دختر افغان من دختری از خاک افغان…و تو پسری از تبار آریایی…چگونه در مسیر قلبم ایستادی؟…چه شد که عاشق و شیدایت شدم؟!قلب هایمان نزدیک و دست هایمان سرد و دور است…زمینیان به عشق من و تو حسادت خواهند کرد…زهر تلخ حسد خود را به عشق پاک من و تو ریختند…از من دور میشوی و من در اسارت دشمن کاری ز دستم بر نمی آید…تپش های قلبت را ز من دریغ مکن…زندگی ام به نزدم بازگرد…چشم هام رو باز کردم.

یک روز پر دردسر دیگه؛همه مشکلاتم تو یه ان یادم اومد .

من دختری افغانی هستم،به کشورم و خودم افتخار می کنم؛از اصلیتم هم خجالت نمی کشم.مگه ادما از کشورو اصلیت خودشون خجالت می کشن؟

از جام پاشدم و رخت خوابم رو جمع کردم.

اسمم فرشته،فامیلم نیازی؛تو یه خانواده متوسط به دنیا اومدم.

پدر مادرم اهل کابل هستن.من تو ایران به دنیا اومدم.۱٨سالمه.

چشم های درشت و کشیده مشکی،ابروهای کمانی باریک،مژه های فرو بلند،بینی و لب و دهن معمولی.

ترکیبی از چهره بابا و مامانم؛خونوادم۶نفر هستن.

پدرو مادرم.۳تا داداش که اول به دنیا اومدن.منم ته تقاری ام

بابا با مجوزی که به سختی گرفت یه تولیدی خیاطی داره.مامانم خانه داره

،سوادش فوق دیپلم تجربی،بابا هم دیپلم انسانی.

از اتاقم اومدم بیرون؛مامان و بابا یه اتاق داشتن،مهدی و محسن هم یه اتاق؛برادرام

محمد هم ازدواج کرده؛برادر بزرگترم

از آشپزخونه صدای تق و توق میومد.مامانه حتما

بلند سلام کردم

دانلود رمان دختر افغان

دانلود رمان دختر افغان

 

-سلااااام!مادرم برتو مبارک بادا؛روز میلاد گل عاطفه ها

مامان خندیدو گفت

-آخر تو آدم نمیشی،این جوری کنی شوهرت دوروزه برت می گردونه

-خیلی هم دلش بخواد،بعدش هم شما جوش منو نزن پوستت خراب میشه عزیزم

رفتم تو توالت و بعد انجام عملیات تو روشویی دست و صورتم رو شستم و اومدم بیرون

موهای بلندم رو یه تکون دادم که از پشت کشیده شد

باز این محسن پیداش شد

محسن-سلام علیک.تک دختر خانواده نیازی

-علیک.حالا ول کن این بی صاحاب رمان عاشقانه دختر افغان مونده هارو که باز یه کاری می کنم ناقص بشی

محسن-مثلا؟!

با آرنج زدم تو شکمش که موهام رو ول کردو با خنده دلش رو گرفت

محسن-اخ اخ.تو دختری یا غول؟؟با اون دستای استخونیش زد ناقصم کرد

مهدی-تو ناقص بودی.چی کار داری ابجیمو

مامان-بچه ها بیاین صبحونه

رفتیم تو اشپزخونه و نشستیم دور میز.وای خدایا نتیجه کنکورم چی میشه؟؟

خدا کنه دولتی قبول بشم که دانشگاه آزاد خیلی هزینه برداره.

به هرحال من دخترم.تو فامیلمون دید خوبی نداره دختر کار کنه.البته مثلا اگه فروشنده ای چیزی باشه.کارایی که زیاد با مردا سروکار نداره بد نیست

ولی حالا کو کار؟؟با این داداشای من.اصلا خودشون پول دانشگاه بدن چشمشون کور دنده اشون نرم

اشتهام کور شد بس که فکر کردم.ظرف رو کنار زدم و با یه تشکر کوچیک اومدم بیرون از اشپزخونه

واسه کنکورم خیلی زحمت کشیدم.مامان بابا و داداشام و فاطمه خیلی کمکم کردن.فاطمه زن محمده.اون هم رشتش تجربیه.

ایشالا رشته زنان زایمان قبول بشم.رفتم پشت لپ تاپ نشستم و رفتم توی سایت.در اتاق رو قفل کرده بودم که اگه قبول نشده بودم کسی نیاد داخل…

اسم خودم رو وارد کردم و منتظر موندم بالا بیاد.شروع کردم به صلوات فرستادن…

اسم هارو اورد.من…من قبوووووول شدممممم

 

رمان های توصیه شده ما :

خلاصه رمان بده اسم تحویل بگیر

دانلود رمان سکون

دانلود رمان جادوگر

رمان مودیت | زهرا صالحی

رمان پرواز کردن بال می‌خواهد | REIHANE FANAYI

رمان ارثیه ابدی 

3.5/5 - (8 امتیاز)

منتشر شده توسط :REZA_M در 2138 روز پیش

بازدید :7953 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

نام رمان:دختر افغان

نویسنده

نویسنده:فاطمه سادات مظفری

ژانر

موضوع:عاشقانه،اجتماعی

طراح

طراح:بهار قربانی

تعداد صفحات

تعداد صفحات:781



دیدگاه خود را بنویسید . تعداد نظرات : ( 4 )


  1. فاطمه ج گفت:

    عالی بود خوشم اومد

  2. عاطفه گفت:

    واقعا رمان بدی بود .اصلا با عقل جور در نمیومد پر از بی ادبی و بی تربیتی. واقعا حیف وقت ادم برای همچین رمانهایی.تا حالا رمان به این بدی نخونده بودم

  3. ya30 گفت:

    خیلی زبان بی ادبانه و حرافی داره من فقط چند صفحش رو خوندم ولی حاضر نیستم ادامه بدم از بس بی ادبانه و بچه گانه نوشته شده

  4. mary.junus گفت:

    عالی بود

افزودن نظر