دانلود رمان حقمه
خلاصه رمان:
وقتی که بازیچه ام کردی و پسم زدی… وقتی که حرفات و کارات به قلب و جسم و زوحم زخم زد… اشکم که ریخت… دلم که شکست…رفتم، ولی… ترس از نگاه هایی که روم خیره شه… انگشت هایی که به سمتم نشونه بره… حرفهایی که با بیرحمی قضاوتم کنه… نگاه رنجیده و نگران مادرم که روم قفل شد… برگشتم، اما…
پیشنهاد می شود
دانلود رمان کلبه ای میان جنگل (جلد سوم رمان لیانا)
قسمتی از رمان :
به مامان نگاه کردم… دیگه نفسش یاری نمیده تا کار کنه… سینه اش موقع نفس کشیدن بدجور خس خس میکرد… خسته و بی حال وی تشک افتاده بود و چشم های به گود نشسته اش رو به تلویزیون!!! اما من میدونم که از برنامه در حال پخش هیچی نمیفهمه… فقط چشماش رو دوخته به تلویزیون و فکرش حسابی مشغوله… مشغول من…
یکی یدونه دخترش که تا حالا با هر بدبختی بوده نذاشته اب تو دلش تکون بخوره… الان تو فکره… دیگه نمیتونه کار کنه نه حالش رو داره نه توانش رو… به بدن نحیف و رنجورش نگاه کردم و دلم به درد اومد… سرفه کرد و دستش رو روی سینه اش گرفت و قلبم به درد اومد… میدونم دوست دارم درسم رو بخونم دلش نمیخواد برام کم بزاره… میدونم فردا دوباره با این حالش میره سرکار… اما من نمیزارم…
تا امروز از خودش گذشته تا من کم نداشته باشم و حالا نوبت منه…اگه قرار باشه یک سال مونده به دیپلم ترک تحصیل کنم و در به در دنبال کار باشم و کار کنم… این کار رو میکنم… من دین فرزندیمو ادا میکنم…تا همینجا که خوندم بسه… مهم اینکه بتونم بنویسم…
پیشنهاد می شود
رمان تاریکی من | Ghazal62 کاربر انجمن یک رمان
لینک دانلود ندارد محتوای نامناسب