معرفینامه رمان تاریک و روشن:
ارمغان یک برخورد، جاماندهای از نخستین نفس را به کالبد بازمیگرداند. تقلا بیثمر است! بصیرتی فرا انسانی مرز جنون و وهم را در هم میشکند و باورها را به سخره میگیرد. دستان کوتاه شده از دنیا به سمتش روی میآورند و مرد قصه را پایبند میکنند به این یاری! در تکاپو برای درک این دگردیسی، عشق جای خود را باز میکند و روحها در هم دمیده میشوند. نفخ صور دیگری در راه است…
دانلود رمان تاریک و روشن
قسمتی از رمان عاشقانه تاریک و روشن:
صدای قدمهایی از ته راهرو آمد. حواسم به راهرو جمع کردم، تماماً چشم و گوش شد.
بازم همونی رو که چند روز پیش دیدم رو دیدم؛ امّا اون که فوت کرد، چطور ممکنه؟!
رو به حسام گفتم:
– اون رو میبینی ته راهرو؟
با تعجب نگاهی بهم کرد و بعد نگاهی به راهرو انداخت و گفت:
– من چیزی نمیبینم.
نگاهی به راهروی طویل و سفید و بیروح بیمارستان کردم و گفتم:
– نمیبینی واقعا؟ اون یارو با لباس پاره که اونجا وایستاده رو نمیبینی؟
با چشمهای گرد، نگاهم کرد و گفت:
– دیوونه شدی؟ من چیزی نمیبینم.
با ترس نگاهم رو بین حسام و اون آدم یا روح یا جن یا هرچی که هست، چرخوندم.
سردرگم به حسام نگاه کردم. حسام عصبی گفت:
– میخوای ایستگا بگیری بگو دیگه! محمد امشب اعصاب ندارم ها!
دستی توی موهاش کشید و عصبی نگاهم کرد.
ترجیح دادم، ادامه ندم؛ چون قطعاّ فکر میکرد دیوونم و یک بلایی سرم میآورد نصف شبی! پسر خوبیه؛ ولی گاهی سگ گازش میگیره!
یعنی اون چی میتونه باشه؟
روح؟ اگه روحه چرا فقط من میبینم؟ خیالاتی شدم یا واقعیه؟ نکنه واقعاً دیوونه شدم؟ سوالات توی ذهنم هر ثانیه بیشتر و بیشتر میشد. تصمیم گرفتم با اون موجود روبهرو شم.
پیشنهاد میشود
رمان مودیت | زهرا صالحی (تابان)
رمان چاه تنهایی | مریم علیخانی
ببخشید چرا نمیشه نسخه پی دی اف رو دانلود کرد؟
اصلاح شد فاطمه جان
سلام، من نیم تونم پی دی اف رو دانلود کنم. لطفا پیگیری کنید. ممنون.
سلام اصلاح شد سپیده جان
ممنونم ازتون خیلی جالب بود
خیلی خوب بود❤
هتل دل لونا😍😍
خیلییییی قشنگ و عالی و جذاب بووووود😍👌🏼
خیلی خوب و قشنگ بووووود مرسییییییی
رمان خیلی خوبی بود. با اینکه من خیلی به راوی اول شخص علاقه ندارم و از این سبک نمیخونم، یه سری جاهاش واقعا غرق داستان میشدم و حسابی برام جذاب بود.
قلم قشنگ نویسندهی عزیز این رمان سبز و ماندگار💙
همیشه موفق باشی دختر خلاق💙
جالب و جدید بود، خیلی ممنون
سلام خدمت نویسنده گرامی🌹❤️
رمان از سیر متوسط و خوبی برخوردار بود
و مهم ترین و بهترین نکتش این بود که ایده جدید و نو بود و کلیشه وار نبود.
به نظرم میتونستید بیماری محمد رو درمان نشده بزاری و برخوردش با ارواح مختلف رو بسط بدی چون همینطور که گفتم ایده ارزش دو و حتی سه جلدی شدن رو داشت
پیشنهاد می کنم این رمان رو از دست ندید:)
خودندنش خالی از لطف نیست🌹
با آرزوی موفقیت برای خانم عبداللهی عزیز🌹
در ابتدا جذب جلد و خلاصه جالب رمان شدم. با خوندن خلاصه ، پیشاپیش یه تصوری از رمان در ذهنم شکل گرفت و شروع به خوندن کردم.
نمیتونم بگم یه کار حرفهای با قلم قوی بود، مقداری در توصیفات کمکاری صورت گرفته بود.
ایدهی جدید رمان پتانسیل مانور بیشتری روی موقعیتهای مختلف داشت. پایان رمان غافلگیری بود و کمی احساساتی شدم. وجود مهرداد و کیانا رو اصلا پیشبینی نکرده بودم؛ البته هنوز کنجکاوم تا بدونم مهرداد به کیانا چی گفت که خودکشی کرد؛ و هنوز هم نفهمیدم عنوان چه ارتباطی با محتوا داشت.
پیشنهاد میکنم کسایی که به این ژانر علاقهمند هستن مطالعه کنند.
با آرزوی موفقیت برای نویسندهی عزیز.
واااقعا رمان زیبابی بود خیلی دوستش داشتم خسته نباشید میگم به نویسنده عزیز :]