سارانکوهش، تک دختر رضا نکوهش، دختری مغرور و بیاحساس! ثروت پدرش او را قدرتمند ساخته؛ اما روزگار همیشه بر وقف مراد نیست. ورق بر می گردد و این دختر مغرور، مجبور می شود درخانه ی خود مانند یک رعیت زندگی کند و از ثروت پدری محروم شود. ثروتی که توسط مردی سنگ دل تصاحب می شود. این دختر تلاش می کند تا آن را پس بگیرد. آیاموفق می شود یا…
مقدمه:
به نام خدایی که عشق را آفرید، تا قلب های سنگی را ذوب کند.
آمدم جانت رابگیرم، اما نشد.
قصه برگشت…
عشق تو جانم را گرفت!
قسمتی از متن :
در اولین نگاه ما، چیزی جز نفرت دیده نمی شود. تو برای نابودی من آمده بودی ومن برای نابودی تو؛ امّا قصه برگشت.
دانلود رمان ارباب عشق
حسی بین ما قرارگرفت، حسی به نام عشق!
و حال تو برای به دست آوردن من تلاش میکنی و من برای به دست آوردن قلب سرد و سنگی تو!
“سارا”
تا آخرین حد ممکن صدای ضبط ماشین رو بلند کردم و همراهش میخوندم. نگار هم من رو همراهی می کرد.
توی بزرگ راه شلوغ بودیم. با آخرین سرعت رانندگی میکردم. از بچگی عشق سرعت بودم و هیچ ترسی هم نداشتم. با نگار مشغول خوندن بودیم که یه پراید قراضه کنارمون قرار گرفت. با غرور نگاهشون کردم. دوتا پسر جوون سرنشین ماشین بودن.نگار هم متوجه شد و بهم گفت:
– این روخاموش کن؛ ببین چه مرگشونه!
ضبط روخاموش کردم و باهمون غرور همیشگی که مخصوص خودم بود، گفتم:
– کاری داشتین؟
لینک های دانلود پاک شد
رمان حد طوفان | ف.سین کاربر انجمن یک رمان
سوال شما
متن شما را ویرایش کردم که جواب بدم وقتی شما سواد استفاده از سایت را ندارید این مشکل از ما نیست اول برید استفاده از وب سایت را یاد بگیرید سپس شخصیت خانودادگی خود را در دنیای مجازی بروز بدید
خیلی خوب بود ایول مرسی
رمان بهتری میشد اگه اینقدر بچه گونه نمی نوشتیدش به هر حال اگه کار اول این نویسنده هستش بد نیست وگرنه امیدوارم کارای بعدیشون بهتر با شه
خوب بود
جالب بود!مرسی از نویسنده!
و قابل توجه دوستانی که میگن قلم نویسنده بچگانه بود:
اولا=قلم همه اول بار مثل یه نویسنده ماهر نیست!
دوما=ما رمان می خونیم تا از دنیای بزرگونمون دور بشیم!
با سپاس از سایت و نویسنده عزیز!??
هنوز نخوندم
خوب