زلف سیه دارد اما دست نوازشی نیست … جامه ای دارد اما محبتی در کار نیست دستانی دارد اما سرد … اشک هایی که می ایند از چشمانی که نیست و چندی بعد می شوند سنگ اما می دانم این دخترک هر جور هم که باشد دلی دارد که شاید بتواند خود بی کسش را در ان جا بدهد شاید این نقاشی تو سیمای همیشگی من باشد
دانلود دلنوشته غم جایگزین عشق اختصاصی یک رمان
مقدمه :
سکوت خواهم کرد … اشک هایم را در سکوتی سنگین رها خواهم کرد … و نفرینی را نثار جان کسانی خواهم کرد … که روحم را گرفتند … فراموش خواهم کرد کسانی را که مرا از خودم گرفتند و من شدم دختری از جنس تاریکی ها … سکوت خواهم کرد در برابر عربده هایی که از سر حسرت و طمع بر سرم زده شد … سکوت خواهم کرد تا خدایم برگردد و جواب این ظلمت ها را بدهد …سکوت خواهم کرد تا لحظه مرگ تا اوج دوری … گرچه من سال هاست نقاب شادی بر صورتم زده ام ! ای غم
دانلود مجموعه دلنوشته حس بی حسی اختصاصی یک رمان
قسمتی از متن :