معرفی داستان:
دانلود داستان کودک طلسم چشمان سبز آبی _ داستان در رابطه با شاهزادهی جوانی به نام ارسلان است که مادرش به بیماری سختی دچار میشود که اطبا از معالجهی او عاجز میمانند اما پیرمرد دانایی پرده از ماجرای بیماری مادر شاهزاده برمیدارد و میگوید او طلسم شده است و تنها راه باطل کردن طلسم ریختن خون دختری است که یک چشم او سبز و چشم دیگرش آبی باشد. شاهزاده دستور میدهد تا سربازانش در سرزمینش جستجو کنند و چنین دختری را بیابند اما…
دانلود داستان کودک طلسم چشمان سبز آبی
قسمتی از داستان:
در سالهای دور در سرزمینی پهناور، پادشاهی قدرتمند حکومت میکرد. پادشاه اردلان همسری مهربان به نام آتوسا داشت که با مردم بسیار مهربان بود.
آنها فقط یک فرزند به نام ارسلان داشتند که ولیعهد و شاهزادهی این کشور پهناور بود.
روزگار به خوشی سپری میشد که پادشاه و ملکه تصمیم گرفتند تا برای پسرشان ارسلان همسری انتخاب کنند. اما قبل از اینکه ملکه آتوسا برای پیدا کردن عروسی زیبا و باهوش در شان شاهزاده دست به کار شود به بیماری مهلکی دچار شد.
بیماری که همهی اطبا کشور از معالجهی آن ناتوان ماندند. داستان کودک ملکه آتوسا کمکم آب میشد و از بیماری درد میکشید و از دست کسی کاری ساخته نبود.
شاهزاده ارسلان که بیاندازه مادرش را دوست داشت، در غم بیماری مادر افسرده و ناراحت شده بود. یک روز شاهزاده ارسلان لباس ساده و معمولی پوشید و به قصد دعا با اسب زیبا و باوفایش آذرخش از قصر بیرون رفت.
هوا هنوز گرگ و میش بود و در آنوقت، کوچهها و خیابانهای سنگفرش شدهی پایتخت، خلوت و سوت و کور بود. وقتی به دروازه رسید افسار اسب را کشید و توقف کرد.
پیشنهاد میشود
داستان کوتاه قانون یک تبهکار | زهرا صالحی(تابان)
داستان کوتاه نوای بینوای من | فاطمه غفوری
لینکهای دانلود به درخواست نویسنده پاک شد