خلاصه داستان:
دانلود داستان کوتاه گذرگاه تاریک _ سهیل پسری شیطان، شوخطبع و هجده ساله است که در یکی از روستاهای گیلان با مادربزرگش زندگی میکند. او که پسر کنجکاو و ماجراجوییست در فعالیتهای انقلابی شرکت میکند. در یک شب خطری، میان یکی از عملیاتها، حادثهای رخ میدهد که همه چیز را دستخوش تغییرات قرار میدهد.
دانلود داستان کوتاه گذرگاه تاریک
قسمتی از داستان:
شنبه اولین روز هفته با صدای جیغ مادرم که میگفت پاشو دیگه دیر شد، از خواب پریدم. وسط تشک نشستم؛ اطرافم رو نگاه کردم. وقتی نگاهم به ساعت افتاد، مثل جرقه از جا پریدم. اونقدر دیرم شده بود که نمیدونستم از کدوم طرف برم. لباسهام رو پوشیدم و دویدم توی حیاط. وقتی به در خونه رسیدم، گل بیبی داد زد:
– کتابهات رو که نبردی. با دمپایی کجا داری میری؟
نگاهی به سرتاپام انداختم. با لباسهای مشکی، کت زرشکی و دمپاییهای آبی وسط حیاط وایساده بودم. کتابهام رو از گل بیبی گرفتم. کفشهام رو پوشیدم و راه افتادم. مجبور بودم تمام راه رو بدوم. از پیچ و خم کوه که بالا رفتم، تمام شلوارم پر از گِل شده بود. چارهای نداشتم.
در زدم و وارد کلاس شدم. معلم نگاهی به سرتاپام انداخت و گفت:
– این چه وضعیه؟!
چیزی نگفتم و سرم رو پایین انداختم. گفت:
– برو بشین و از روی درس پنج ادبیات، دانلود داستان کوتاه گذرگاه تاریک پنجبار بنویس. تا وقتی تموم نشده نمیتونی خونه بری.
زیر لب «چشمی» گفتم و سر جام نشستم. شروع به نوشتن کردم. درس طولانی بود تا آخرین زنگ نوبت دوم، پنج دور رو تموم کردم. درحالیکه انگشتهام درد گرفته بود، رفتم سر میز تا نوشتههام رو تحویل بدم. با نگاه تأسفباری نوشتههام رو گرفت.
پیشنهاد میشود
داستان کوتاه تنها در من | shahzade
دانلود داستان کوتاه تمشک کاپیتان
دانلود داستان کوتاه از جنس حقیقت